در این پست٬ صحبت ما به اینجا رسید که طبق یک نظرسنجی "علمی" ۹۲ درصد مردم ایران با (به قول سازگارا) «ما» هستند و ۸ درصد از «آنها» حمایت میکنند. مضافا اینکه ۷۸ درصد مردم ایران به صورتهای مختلف خواهان تغییر نظام هستند و ۸۶درصد مردم خشونت علیه لباسشخصیها و مأموران در راهپیمایی را٬ خشونت نمیدانند.
قرار شد چندکلمه در مورد این «نظرسنجی» بنویسم. چون سازگارا با تکیه بر «واقعیت»ی که این نظرسنجی در اختیار او میگذارد٬ با تکیه به اکثریتی که خواهان تغییر نظام است و اعمال خشونت را مشروع میداند٬ برای راهپیمایی ۲۲ بهمن نسخهای میپیچد که در آن٬ برعکس توصیه نیروها٬ جریان٬ گروهها و چهرههای شاخص جنبش به پرهیز از خشونت٬ به یقین به خشونت منجر میشود. میگوید: «در مورد اینکه ... آیا در ۲۲ بهمن ما می توانیم آکسیون نهایی را انجام بدهیم؟ چون بعدش هم تعطیل است بمانیم در خیابان و مراکز قدرت حکومت را بگیریم، فتح کنیم و کارشان را تمام کنیم، روزهای بعد صحبت می کنیم» (۷ بهمن). روزهای بعد او تصور خود از مراکز قدرتی که باید «فتح» شوند مشخص میکند. دادستانی انقلاب٬ رادیوتلوزیون٬ بیت رهبری و زندان اوین («تا فرزندان ملت را از زندانها در بیاوریم و به خانوادههایشان برگردانیم»).
۹ فوریه ۲۰۱۰
قرار شد چندکلمه در مورد این «نظرسنجی» بنویسم. چون سازگارا با تکیه بر «واقعیت»ی که این نظرسنجی در اختیار او میگذارد٬ با تکیه به اکثریتی که خواهان تغییر نظام است و اعمال خشونت را مشروع میداند٬ برای راهپیمایی ۲۲ بهمن نسخهای میپیچد که در آن٬ برعکس توصیه نیروها٬ جریان٬ گروهها و چهرههای شاخص جنبش به پرهیز از خشونت٬ به یقین به خشونت منجر میشود. میگوید: «در مورد اینکه ... آیا در ۲۲ بهمن ما می توانیم آکسیون نهایی را انجام بدهیم؟ چون بعدش هم تعطیل است بمانیم در خیابان و مراکز قدرت حکومت را بگیریم، فتح کنیم و کارشان را تمام کنیم، روزهای بعد صحبت می کنیم» (۷ بهمن). روزهای بعد او تصور خود از مراکز قدرتی که باید «فتح» شوند مشخص میکند. دادستانی انقلاب٬ رادیوتلوزیون٬ بیت رهبری و زندان اوین («تا فرزندان ملت را از زندانها در بیاوریم و به خانوادههایشان برگردانیم»).
اصولا اینکه هر فرد در مورد موضوعات گوناگون «نظر» داشته باشد یک پدیدهی مدرن است٬ و سنجش همین «نظر»ها یکی از ابزاری است که برای ادارهی جوامع مدرن با اهمیت است. مدیران این جوامع برای برنامهریزی و ادارهی جامعه٬ برای شناخت از واقعیت به این ابزار نیازمند هستند. نظرسنجی برای احزابی که دولت را تشکیل میدهند و برای احزاب اپوزیسیون به یک اندازه مهم است٬ زیرا هرچه شناخت یک حزب از «نظر» مردم [همان که به فارسی به آن «مزه دهان» گفته میشود] در مورد این یا آن طرح٬ این یا آن قانون پیشنهاد/ یا تصویب شده٬ این یا آن سیاست فرهنگی و ... دقیقتر و نزدیکتر به واقع باشد٬ میتواند فعالیتهای آتی حزب را بهتر و مؤثرتر برنامهریزی کنند. [اگر فرق «نظر» و «مزهی دهان» را بفهمیم٬ فرق جامعهی مدرن و غیرمدرن را فهمیدهایم!].
از طرفی نظرسنجی مانند بسیاری دیگر از ابزار ادارهی جامعه٬ از تولیدات نهاد علم در این جوامع است. یعنی نهادی که به آن وجاهت و اعتبار میبخشد و «ناظر» استفاده از آن در سطح جامعه است. علم به شناخت واقعیت موظف است و گزارههای آن ادعای انطباق با واقعیت را دارند.
یکی دیگر از ویژگیهایی که امکان سؤاستفاده از نظرسنجی را میگیرد٬ وجود مؤسسات معتبر در جامعه است که آنها نیز وجاهت خود را از کادر علمی و سابقهی خوب خود کسب میکنند. به این خاطر٬ انتشار نتایج یک نظرسنجی در عرصهی عمومی که از آن «بوی» جهتگیری به مشام برسد٬ هم نهادهای علمی و هم مؤسسات رقیب پا به میدان میگذارند. در برنامههای تلوزیونی و در اخبارها این موقعیت در اختیار موافقان و منقدین داده میشود که در حول آن بحث کنند.
باید توجه داشت که یک نظرسنجی گذشته از کارکرد آن که شناخت بخشی از واقعیت باشد٬ وقتی که نتایج آن وارد عرصهی افکار عمومی میگردد همیشه یک تأثیر جانبی هم دارد. در هر جامعهای٬ چه در جوامع مدرن و چه در جوامعی مانند جامعهی ما عدهی نهچندان قلیلی همیشه هستند که در عرصههای مختلف (اعم از سیاست٬ فرهنگ٬ هنر٬ مد ...) از جماعتهای بزرگتر پیروی میکنند. این هم به خاصیت جمعهای بزرگ مربوط است که قدرت جذب بیشتری دارند و هم خاصیت «فرد» است که در همراهی با جمعهای بزرگتر احساس امنیت بیشتری میکند. از این رو نشر نتایج یک نظرسنجی تأثیر «ذهنیتسازی» هم دارد. تأثیری که گاه احزاب و شرکتهای تجاری برای نیل به مقاصد خود روی آن حساب و از آن (سوء) استفاده میکنند.
نکاتی که در مورد یک نظرسنجی بایستی به جامعه واگذار شود غیر از زمان٬ مکان و نام مؤسسه مجری٬ ذکر نام «صاحب کار»٬ یعنی حزب٬ نهاد یا جریانی است که کار نظرسنجی را به مؤسسهی یادشده داده است. حق شهروندان است که بدانند: این نظرسنجی را چه کسی/ و بنا بر خواست کدام صاحبکار انجام داده است. اینکه دانشگاه صاحب کار بوده است٬ یا حزب ایکس٬ نزد مخاطب باعث دو نوع ارزیابی میشود. همینطور با اهمیت است که مجری یک نظرسنجی از چه میزان اعتبار برخوردار است. جالب اینکه برخی از مؤسسات بزرگ وجود دارند که در عین اعتبار از آنها در اخبارها با عناوین «مؤسسهای که نزدیک به چپها/ یا نزدیک به راستها انگاشته میشود» نام برده میشود. وسواسی که درهمین نامگذاری به خرج داده میشود نیز این هدف را دنبال میکند که عموم بتوانند نتایج نظرسنجی را دقیقتر ارزیابی کنند. «دقیقتر» یعنی نزدیکتر به واقعیت. و هرچه شناخت ما از واقعیت نزدیکتر باشد بهتر میتوانیم به رفتارهای اجتماعی خود شکل بدهیم و مناسبتر عمل/ و درستتر انتخاب کنیم. [این٬ رمز موفقیت برای هر جنبشی از جمله جنبش ما نیز هست].
یکی دیگر از مواردی که افکار عمومی حق دارد از آن مطلع باشد «روش» به کاربسته شده در نظرسنجیست. اصولا بحث روش در علوم تجربی٬ بحث بنیادینی است. علم ادعای وفاداری به عینیت را دارد. یعنی در روند شناخت هیچگونه قصد٬ انگیز و منفعتی جز شناخت واقعیت مداخلهای ندارد. فرد محقق با معرفی روش علمی خود به ما میگوید: «هرکس که با این روش به سراغ واقعیت برود٬ به همین نتایج میرسد که من رسیدم».
مجریان نظرسنجی در جوامع غربی٬ همانطور که اشاره شد٬ یا نهادهای علمی هستند٬ یا مؤسساتی که از اعتبار علمی و اجتماعی برخوردارند. با وجود این٬ چندوچون روش به کاررفته در نظرسنجیهایی که برای جامعه با اهمیت است٬ اغلب مورد پرسش و ارزیابی قرار میگیرد.
قبل از اینکه بحث روش را ادامه دهیم٬ کوتاه به سراغ نظرسنجی "علمی" گروه «پژوهشگران مستقل» میرویم. در نظرسنجی آنها «صاحب کار» ناشناس است. یعنی معلوم نیست چه کسی با چه هدفی اجرای نظرسنجی را به عهدهی «پژوهشگران مستقل» گذاشته است. اعضای این گروه پژوهشگر ناشناس٬ همچنین تخصص٬ توانایی و اعتبار علمی آنها برای ما نامعلوم است. آیا آنها ساکن ایران هستند؟ نمیدانیم. این نظرسنجی در کجا اجرا شده است؟ پژوهشگران مستقل به ما میگویند: در چهار استان ایران! نام استانها به دلیلی کاملا نامعلوم و ناموجه٬ مجهول گذاشته شده است. (تصور کنید نتایج یک نظرسنجی به عنوان مثال در استان تهران چه تفاوتهای عظیمی میتواند داشته باشد با استان سیستان).
محققی که میخواهد به عنوان مثال میزان خوشبینی/ بدبینی دانشجویان دانشگاههای تهران را نسبت به آیندهی شغلی آنها به دست بیاورد٬ دو راه در پیش دارد. یک راه تئوریک این است که نظر «همه»ی دانشجویان دانشگاههای تهران را بپرسد (که تقریبا ناممکن است). راه دیگر این است که برای این کار٬ یک گروه نمونه متشکل از سیصد چهارصد نفر از دانشجویان دانشگاهها و دانشکدههای تهران تشکیل بدهد و پرسشهای خود را از آنها بپرسد. به این ترتیب قابل تصور است که یک نمونه آماری باید مشخصات بخصوصی داشته باشد که بتواند گروه اصلی و مورد تحقیق ( دانشجویان دانشگاهها و دانشکدههای تهران) را نمایندگی کند. محقق ما برای اینکه بتواند نتایج حاصل از «نظرات» این گروه را به کل دانشجویان دانشگاه های تهران تعمیم دهد٬ باید معیارهایی را رعایت کند. بحثهای پیچیده٬ دقیق (و گاه شیرینی) سر تشکیل گروه نمونه٬ بزرگی آن و طریق انتخاب اعضای آن وجود دارد که پرداختن به آن حرف را به درازا میکشد. گروه/ یا فرد مجری نظرسنجی٬ مستقل از این که نظرسنجی بزرگ کشوری باشد٬ یا در چهارچوب رسالهی پایان تحصیلی٬ هدف کوچکتری را دنبال کند٬ موظف است ثابت کند که «مشت» انتخابی او «نمونهی خروار» مورد نظر است. و این مهم تنها در صورتی میسر است که او مشخصات گروه اولیه (از همه مهمتر بزرگی آن)٬ چگونگی انتخاب اعضای آن و طریق طرح پرسش و دریافت پاسخ را (حضوری/ تلفنی/ فرم کتبی پرسشنامه/ از طریق وب ...) به مخاطب واگذار کند.
«پژوهشگران مستقل» سازگارا در مورد نظرسنجی "علمی" خود غیر از تعداد اعضای گروه نمونه از بقیه امور اطلاعی به دست نمیدهد. گروه نمونهی آنها که میتوان نظرات آنها را به کل جمعیت هفتادمیلیونی ایران تعمیم داد از ۳۴۷ نفر تشکیل شده است! (+)
همانطور که بالاتر آمد٬ در مورد چگونگی تعیین تعداد اعضای گروه نمونه٬ طوری که بشود از نظرات آنها٬ به استنباط کل جامعه از این یا آن موضوع رسید٬ بحثهای تخصصی گوناگونی وجود دارد٬ اما برای اینکه آدمی بتواند بفهمد که در جامعهی ناهمگونی مانند کشور ما نمیتوان از نتایج نظرات یک گروه آماری۳۴۷نفره نظر هفتادمیلیون «مردم» ایران را نتیجه گرفت٬ الزاما نباید جامعهشناس یا خیلی هوشیار باشد. استعداد و هوش متوسط برای این کار کافیست.
وقتی سازگارا میگوید ۹۲ درصد از «مردم» مخالف حکومت هستند٬ یعنی از ۳۴۷ نفری که پژوهشگران مستقل پرسیدهاند٬ ۲۸ نفر موافق رژیم بودهاند و بقیه موافق «ما». وقتی سازگارا میگوید ۷۸ درصد مردم ایران به صورتهای مختلف خواهان تغییر نظام هستند٬ یعنی ۲۷۰ نفر به پژوهشگران مستقل گفتهاند که نظام را نمیخواهند.
این٬ آنطور که سازگارا میگوید ۸۶درصد «مردم» هفتادمیلیونی ایران نیستند که خشونت علیه لباسشخصیها و مأموران در راهپیمایی را٬ خشونت نمیدانند٬ بلکه ۲۹۸ نفر از گروه ۳۴۷نفرهای هستند که توسط پژوهشگران ناشناس در چهار استان نامعلوم ایران٬ از طریقی که برای ما مجهول است انتخاب شده٬ و موافقت خود را با اعمال خشونت علیه لباسشخصیها و مأموران در راهپیمایی اعلام کردهاند.
نظرسنجی پژوهشگران مستقل٬ اگر از پایه ساختگی نبوده و واقعا اجرا شده باشد٬ فاقد اعتبار علمی و عقلی است٬ و هدفی جز تحمیق و مخدوش ساختن واقعیت در ذهن مخاطبان سطحی و ناآگاه ندارد. یک گروه ۳۴۷ نفری هرگز نمیتواند در جامعه ناهمگونی مانند جامعهی ما/ متشکل از کرد و ترک و ترکمن و فارس و لر و بلوچ و عرب/ رویکر عمومی هفتادمیلیوننفر را نمایندگی کند.
3 نظر:
good and thoughtful
سلام
البت تلاش براي مصادره رهبري، اين كنشهاي عجولانه را هم در پي خواهد داشت...اميدوارم فضاي دروغبافي و پروپاگاندايي سال 57 دوباره تكرار نشود
بحث اصلی همین است که گفتی. در ضمن برخی از دوستان در محیط زندگی من, دائم نظرشان عوض می شود و بین انقلاب و اصلاح پایشان می لغزد. وقتی عصبانی هستند می گویند انقلاب. وقتی به صلح آمیز بودن جنبش افتخار می کنند می گویند اصلاح. مزه دهانشان عوض می شود!
ولی یک موضوع دیگر که من را قلقلک می دهد سوالات این نظر سنجی هست. مثلا می پرسد اگر نظام عوض شود, به چه صورت ممکن است عوض شود. اگر خیلی ضد حال باشی جواب می دهی نه عوض نمی شود. وگرنه باید یک راه حل پیشنهاد کنیم. بگوییم تمرکز تنش در کدام ناحیه هست و کدام ناحیه از نظام شکننده است.
بهتر بود دست کم می پرسیدند آیا نظام در حال عوض شدن است؟ اگر آری از کدام راه؟
ارسال یک نظر