پرانتز باز ۱


 زنگ خطری که پس از انتخابات در روح من به صدا درآمد٬ تا به امروز بی‌انقطاع  می‌زند. چند روز پیش یکی از دوستان که جدیدا از ایران برگشته بود به من می‌گفت٬ دلیل این حالت این است که ارتباط من با واقعیت جامعه‌ی ایران از طریق اینترنت و رسانه‌هاست. استدلالی هم برای ادعا خود آورد که درست به نظر می‌رسید٬ اما کمکی به قطع این زنگ نکرد.
برعکس٬ حادثه‌ی با اهمیتی که چندروز پیش اتفاق افتاد٬ بی‌این‌که زنگ خطر را خاموش کند٬ مرا کمی آرام کرد و حتما شما را هم کمی آرام کرده است.
منظورم مناظره‌ی جواد اطاعت و علی‌رضا زاکانی‌ست. نفس کشیدم. شبیه نفس کشیدن کسی که سر او را مدتی٬ زیادتر از حد طاقت‌اش زیر آب نگه‌داشته باشند. آیا این یک عقب‌نشینی‌ست؟ آیا صاحبان قدرت سرعقل‌آمده‌اند٬ یا ما را فریب می‌دهند؟ این را آینده نشان خواهد داد. این‌که یک نفر در صداوسیما سرخود را راست بگیرد و تعریف حاکمیت از جنبش سبز را زیر سؤال ببرد٬ یک موفقیت برای جنبش سبز است.

جنبش اجتماعی برای توفیق در امر اصلاح و تحول جامعه٬ نیازمند تغییر و تحول در افکار و اذهان شهروندان است. این هدف اصلی جنبش‌های اصلاح‌گرایانه و هم‌زمان شرط توفیق آنهاست. جنبش اجتماعی در عین حال که نتیجه و علامت وجود بحران در جامعه است خود نیز بحران‌زاست. علت وجودی آن مواجهه‌ی جامعه با معضلاتی است که نظم حاکم برای آن‌ها راه حل ندارد. راه حل‌های جدید (مانند هر امر «نو»یی) نظم حاکم را به چالش می‌کشند. ارزش‌ها و معیارهایی از اعتبار ساقط می‌شوند/ به اعتبار آن‌ها آسیب وارد می‌شود٬ و به جای آن‌ها ارزش‌ها و معیارهای جدیدی جا باز می‌کنند. حاصل٬ درهم‌ریختگی‌ای است که امکان تغییرخلاق مناسبات اجتماعی را در خود دارد و گذر از آن روندی بسیار حساس است. در این دوران بسیاری از کلیشه‌هایی که به کمک آن‌ها واقعیت را برای خود تعبیر می‌کردیم/ توضیح می‌دادیم٬ کلیشه‌هایی که توسط آن‌ها ارتباطات بین پدیده‌ها و وقایع گوناگون را می فهمیدیم٬  کارآیی خود را از دست داده‌اند. از طرفی غلظت رویداد‌ها و وقایع نیز فوق‌العاده زیاد است. در چنین موقعیتی هر رفتار یا حرکت به ظاهر بی‌اهمیت٬ چند جمله مطرح‌شده در یک مقاله٬ سخنرانی یا مناظره٬ بلقوه این خاصیت را دارد که در تعیین سرنوشت آینده‌ی جامعه و زندگی ما مؤثر باشد. حتما دقت کرده اید که از روی نوشته‌های این دوران نمی‌شود طوری رد شد که پیشترها وقتی روزنامه می‌خواندیم رد می‌شدیم. صحبت‌های اوباما٬ خطبه‌ی رفسنجانی٬ نطق خامنه‌ای٬ بیانیه موسوی٬ اعلامیه جمعیت ایکس٬ تحلیل بی‌بی‌سی یا سی‌ان‌ان ... فرقی نمی‌کند. ذره‌بین را دایما در دست داریم. چرا؟ زیرا آن‌چه بر سر آن تاس ریخته می‌شود٬ سرنوشت ماست. حالت آماده‌باش ذهن ما/ نیاز قوی و عاجل ما به پیش‌بینی و فهم رخدادها نیز از همین‌جا نشأت می‌گیرد. اگر نتوانیم اجزای واقعیت را نظم بدهیم از عهده‌ی فهم آن‌چه در حال واقع‌شدن است٬ ناتوان خواهیم شد. اما چه چیزی درحال واقع شدن است؟
در این میدان کلیه نیروهای اجتماعی مختلف داخل و خارج ایران٬ چه آنان که عزت و سربلندی ایران را می‌خواهند٬ چه آنان که منافع نامشروع خویش را می‌جویند٬ همه در حال انجام کار واحدی هستند. هر یک از آن‌ها با اطلاع از نیاز عاجل ما به فهم جدید از مناسبات و ارتباطات بین پدیده‌ها می‌کوشد مدل و کلیشه‌ی توضیحی خود را به عنوان کلیشه یا مدلی که واقعیت را به نحو احسن توضیح می‌دهد به ما عرضه کند. سرنوشت جنبش به این بستگی دارد که کدام تعریف از واقعیت اذهان اکثریت اعضای جامعه را فتح و فکر آن‌ها را قانع کند.
مرتبط:
باز دیر شد
لطفا دخالت کنید
۲۱ژانویه۲۰۱۰

10 نظر:

ناشناس گفت...

سلام مانی.
دار و دسته ی خامنه ای راهی جز پذیرش نسبی خواست مردم ندارد. من فکر می کنم، جنبش خواهد توانست ا.ن. را به کناری بزند و پایه ی یک انتخابات آزاد را در ایران بریزد. به نظر من هنوز که هنوز است، مهم ترین و جدی ترین شعار جنبش شعار "رأی من کجا ست" هست. حق مشارکت در تعیین سرنوشت و احیای فردیت از دست رفته یا هیچوقت موجود نبوده، پیامی ست که از پس این خواست قابل شنیدن است. براندازی سودای خامی ست و درمان درد ما نیست و البته قابل احقاق هم نیست، مگر با راه افتادن یک حمام خون. اصلاح طلب ها از بطن جامعه ی ایران بیرون آمده اند. همان جامعه ای که سال 58 نود و نه درصد به ج.ا. رأی داد و من فکر می کنم اگر قرار است ملت ایران به "ساحل نجات" برسد، باید بر قایق اصلاح طلب ها سوار شود. چپ ها و سلطنت طلب ها سنگ بزرگی را برداشته اند که علامت نزدن است. بی جهت نیست مطالب و مقالات اصلاح طلب ها خیلی پرمایه تر و عمیق تر است، چون در بطن جامعه رشد کرده اند؛ رشدی نه حتمن شبیه آنچه مردم داشته اند، بلکه در همان راستا.
شهلا

مانی ب. گفت...

سلام شهلا
همین طور فکر می کنم.
این را ببین:
http://news.gooya.com/society/archives/099349.php

کافه دار گفت...

جنبش اجتماعی برای توفیق در امر اصلاح و تحول جامعه٬ نیازمند تغییر و تحول در افکار و اذهان شهروندان است.

با سلام...
منظورت تغییر و تحول اساسی در اذهان مردمه؟ همون عده ای که هنوز قدرت تشخیص درست از غلط رو ندارند دیگه؟
این میشه یه جورایی همون فرهنگ سازی...
به نظرت ممکنه؟
محمد(ص) چقدر زجر کشید تا به جاهلای خرفت عرب بفهمونه که آقا جان! اینی که خودت درستش کردی، کردیش بت! این خدا نیست...
محمد خواست فرهنگ سازی کنه! چی کارش کردن؟
نمی گم کاره غیر ممکنه ها! ولی جنبش های مدنی به سختی میتونن این کار رو انجام بدن...
اون هم با این آزاااااااااااااادی که هست!!!!

ناشناس گفت...

سلام مانی.
ممنون از لینک. خوشحال شدم که خیلی ها مثل ما فکر می کنند.
شهلا

a گفت...

سلام
خبر نداشتم شما این‌جا می نویسید، امشب با لینک بامدادی دوباره پیدایتان کردم.

مانی ب. گفت...

سلام ژابیژ
خوشحالم اینجایید.

ناشناس گفت...

من هم با شهلا هم عقیده هستم.
فقط نگران شعبده بازیهای سیاسی و "خدعه" کردن ها هستم.

خوشحالم در منزل نو پیدات کردم

مانی ب. گفت...

سلام کسرا
درود برشما.

Sepi گفت...

مانی عزیز پاسخ جامع را با ایمیل برای‌تان فرستادم.

مانی ب. گفت...

ممنون سپینود. ایمیل تون رسید. سرفرصت براتون می نویسم.

 
© 2009 - ٤دیواری ـ
IniMinimalisKah is proudly powered by Blogger