این احساس را که «دایما دیر است» میشناسید؟ آدم احساس میکند مرتب تأخیر دارد و در پس وقایع میدود. این احساس «دایما دیر است» باید یکی از احساسهای مخصوص دوران بحرانی باشد. دورانی که در آن غلظت وقایع زیاد٬ و «یک روز آن معادل بیست سال است».
در این چندوقت گذشته در مورد خیلی چیزها میخواستهام بنویسم و مکررا دیر شده است. حاصل چند فایل ورد است که یادداشتهای پراکندهی ریز و درشت و درهم و برهم موجود در آن آینهی وضعیت ذهنی من در چندماه گذشته است. در این فایلها در مورد عدل علی علیهسلام/ طلحه و زبیر و معاویه پسر ابوسفیان مطلب هست٬ تا ندا آقاسلطان٬ .... اوباما و کشتار آمریکایی ها در افغانستان. اسناد عجز و تلاشهای مذبوحانهای که شتاب روند وقایع و رخدادها آنها را کهنه و باطل کرده است.
یکی از آخرین «چیز»ها که میخواستم در مورد آن بنویسم «مناظره» جواد اطاعت و علیرضا زاکانی بود. موضوع مهمی که امروز وقتی به آن نگاه میکنم٬ انگار یک سال از وقوع آن میگذرد.
اهمیت این مناظرهها برای من از اینجاست که نفس وجود آنها نشاندهندهی شکاف و خدشه در بینش سیاهوسفید است. و فکر میکنم با این که با شکاف بسیار کوچکی روبرو هستیم٬ بایستی و حق داریم که آن را مهم و ارزشمند بدانیم. این پدیده ما را در این موقعیت قرار میدهد که نگاهی به واقعیت بیاندازیم٬ و ببینیم که در قلب سیاهی٬ سپیدی هست و در قلب سپیدی سیاهی. ببینیم که سروکار ما با صفکشی دوگروه خیر و شر/ حق و باطل در برابر هم نیست. و این از نظر فرهنگی حادثهی مهمی است. راحتی بینش سیاهسفید این است که به فکر و بحث و جدل نیازی ندارد. کافی است یک برچسب به طرف مقابل زد٬ و از این طریق باب گفتگو و جدل فکری را با او بست: فتنه!
جالب اینکه٬ با تأمل در مفهوم «فتنه» به نظر میرسد که این مفهوم خود یک مفهوم خاکستری اسلامی است که به اسارت بینش سیاهوسفید ایرانی درآمده است. فتنه مخلوط حق و باطل است. و به همین دلیل یککاسه کردن حق و باطل و کمر به نابودی کل آن بستن٬ الزاما به معنی نابود کردن مقداری «حق» است. نیروهای مختلف٬ از جمله قدرتهای جهانی درهر کشوری که دچار بحران میشود به نفع منافع خویش دخالت میکنند. در ایران٬ به خاطر اهمیت چندلایه آن شدت این دخالتها بیشتر است. اما با انتساب جنبش سبز ایران به قدرتهای بیگانه٬ نمیتوان خواستهای به حق بخش قابل توجهی از ملت ایران را سرکوب کرد.
بایستی در مورد مناظرهها مینوشتم٬ چون این که نمایندهی مجلس ایران و یکی از کارشناسان باتجربهی سیاست کشور در صداوسیمای سخنانی را که باید گفته شود میگوید٬ حادثهی بیاهمیتی نیست.
بخصوص وقتی دیدم بیبیسی به این مناظره نپرداخت و تا جایی که من میدانم آن را پخش نکرد٬ و برخلاف معمول یکی از جملههای تندوتیز مناظره را برای تیتر اول وبسایت خود انتخاب نکرد٬ موضوع برایم جالبتر شد٬ زیرا بنا بر شناخت من از بیبیسی رویکرد این رسانه ایجاد تنش و شتاببخشیدن به سیر وقایع در ایران است. و وقایعی نظیر این مناظره از التهاب جامعه میکاهد و سرعت را پایین میآورد. این تجربه برای همه قابل دسترس است که فکر کردن در فضای ملتهب و در سرعت زیاد دشوار و اغلب ناممکن است. و از آنجایی که جنبش سبز خواهان عقلایی کردن مناسبات و رفع معضلات از طریق تفکر و راهکارهای بهتر و مناسبتر است٬ سرعت پایین به صرف ماست. مضافا اینکه تغییرات حاصل از یک جنبش اجتماعی مطالبهمحور نظیر جنبش سبز مبتنی بر تغییر و رشد افکار٬ رویکردها و ذهنیتهاست. جنبش سبز را زندگی کردن٬ اشاره به ویژگی همین نوع تغییر دارد. تغییراتی که ماهیتا بسیار کند هستند و به تدریج به وجود میآیند٬ و با تعجیل ناسازگارند. این ضربالمثل «عجله کار شیطان است»٬ اگر شیطان را نیرویی فرض بگیریم که جلوی بینایی ما را میگیرد و میخواهد که فکر ما درست کار نکند و اشتباه کنیم٬ خیلی درست است.
باری ... یک چیزی هم نوشته بودم که به خاطر عقب افتادن از سیر حوادث نتوانستم آن را سروقت اینجا بگذارم. این بود:
... از عبدالله شهبازی خواندم٬ در جواب شخصی که به مصاحبهی او با بیبیسی انتقاد کرده بود٬ مثل جالبی زده بود. گفته بود٬ عقربهایی در جهنم هستند که انسان از دست آنها به مار پناه میبرد.
منظور شهبازی از عقرب رسانههای داخلی و در رأس آنها صداوسیماست. رسانهای که انگار بنابر اقتضای طبیعتاش در این ماههای اخیر دایما نیش زده/ و سم پراکنده است. جالب اینکه همین بنگاه سمپراکنی برنامهای میگذارد که در آن فردی سخنانی را بگوید که تکرار آنها در اینجا لازم نیست٬ چون حتما آن را شنیدهاید. سخنانی که بایستی گفته شوند و به گوش ساکنان شهرهای کوچک و روستانشینان ایران نیز برسد. این حرفها برای اصلاح مناسبات جامعهی ما بایستی زده شود. هر چه گستردهتر بهتر.
این مناظره برای من واقعهی شیرین و دلگرمکنندهای بود که کمی از نگرانی و التهاب من کاست. «عقرب جهنمی» برعکس همیشه کام مرا شیرین کرد. این برای من که برای فهمیدن آنچه در ایران اتفاق میافتد باید پیوسته محتاج «مار» باشم٬ حادثهای عجیب بود. آیا عقرب تغییر طبیعت داده است؟ آیا «عقلای» قوم سر عقل آمدهاند؟ ...
پیش از اینکه املا/انشای همین چندخط را درست کنم٬ یک روز گذشت و ما در جریان واکنش نیروهای مختلف نسبت به مناظرهها قرارگرفتیم. اصلاحطلبان که همیشه بر این پای میفشرند که ما خواهان تغییر هستیم و برای مطالبات و ادعاهای خود استدلال ارایه میدهیم٬ طبیعتا مناظره را مثبت ارزیابی کردند. اصولا این یکی از خواستهای جنبش سبز بود و هنوز هست. رفسنجانی اعلام کرد که مناظره بین گروههای درگیر از برخورد خياباني موثرتر است. اصولگرایان میانهرو مناظره را امری مفید دانستند و خواهان شرکت موسوی در مناظرهها شدند. در همین حال اصولگرایان تندرو٬ وفادار به تصورات سیاهسفید همیشگی خود مناظره را از اساس مردود دانستند. مناظره در نظر اینان یعنی دادن میکرفن به دست عدهای قلیل متشکل از فریبخوردگان٬ عاملین دشمن و اغتشاشگران فتنهگر است که بهترین وسیله برای مقابله با آنها نه گفتگو و استدلال بلکه سازمان اطلاعات٬ بسیج و نیروهای مسلح است.
البته باید این را نیز بگویم که در کنار دنبال کردن موضوع مناظره٬ ویدئوهای محسن سازگارا را هم از دست نمیدادم.
سازگارا در یکی از ویدئوهای خود این موضوع را کوچک جلوه میدهد*. وقتی دیدم او جواد اطاعت را «سبز کمرنگ» مینامد و از این طریق ارزش مناظره را انکار میکند٬ با خودم گفتم رنگ سبز جواد اطاعت با تصورات من از جنبش اجتماعی٬ از اصلاحات٬ از رشد فرهنگی بیشتر سازگار است تا سبزسازگارایی. دیدم باید موضوع مناظره را کنار بگذارم و در مورد حرفهای سازگارا بنویسم. البته اهمیت و وزنهی عینی شخص سازگارا و پیامهای ویدئویی او و درجهی تأثیر آنها در جنبش مدنی ایران برای من روشن نیست (بعضیها او را مهم میدانند و بعضی از افراد مقیم ایران که من از راه چت با آنها ارتباط دارم او و پیامهای او را بیاهمیت میدانند: «اینجا کسی او را تحویل نمیگیرد»). اما تا آنجا که موضوع به من مربوط میشود٬ نمیتوانم از کنار او بیتفاوت بگذرم. از اولین پستی که در باره سخنان او نوشتم مدتی میگذرد. این پست مربوط به زمانی بود که او از طریق تهدید مزدوران لباسشخصی رژیم که در صورت ضرب و شتم «زن و بچهی مردم» خون آنها پای خودشان است٬ جنبش را تلویحا به اعمال خشونت ترغیب کرده بود. ادامه دارد ...
مرتبط:
پرانتز باز
لطفا دخالت کنید
مرتبط:
پرانتز باز
لطفا دخالت کنید
* پ.ن.
امروز (۲۸ژانویه) در ویدئویی روز ۲۵ دیماه که پیشتر نمی دانم چطور آن را ندیده بودم٬ دیدم او عمل جواد اطاعت را مثبت ارزیابی می کند. امروز نتوانستم ویدئویی را که در آن جواد اطاعت را «سبز کمرنگ» می نامد پیدا کن. اما چون شخصا آن را دیده و شنیده ام از وجود آن اطمینان دارم.
۲۶ژانویه ۲۰۱۰
1 نظر:
نکته مهم این هست که جواد اطاعت داره تو ایران با همه مشکلاتش زندگی میکنه و دکنار همه هست ولی سازگارا از دور معینه میکنه و نسخه های عجیب و غریب می پیچه!
بعضی وقتا واقعا فکر می کنم که اینطور آدمها از جان ملت ایران چه میخوان
ارسال یک نظر