قطبیشدن نیروهای اجتماعی٬ جامعه را به سوی بحران و تصادم میبرد. حداقل این است که اندیشهها و راههای «وسطی» را نابود میسازد. در جوامع اروپایی هم مسئلههای مشخصی گاه و بیگاه در جامعه شکاف ایجاد میکند. در این جور مواقع فورا برنامههای تلوزیونی در اختیار کسانی قرارمیگیرد که با نظرات فراجناحی خود سعی در «اتصال» نیروها میکنند و زیپ را بالا میکشند. آنها «خیر امور» را برای جامعهی خود میخواهند و اروپاییها بهتر از ما میدانند که خیرالامور در«اوسطها» است.
بیبیسی از هیچ کوششی برای راندن جامعهی ما به سوی دوقطبیشدن فرونمیگذارد. این روزها مکررا سخنرانی مطهری علیه چهارشنبهسوری را پخش میکند. چه کسی از تند کردن آتش در جامعهی ما سود میبرد؟
موسوی برعکس بیبیسی در آخرین مصاحبهی خود بر ویژگی صلحآمیز چهارشنبهسوری تأکید میکند:
«مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن آنکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. ... بنده مطمئن هستم که سبزها درهیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد».
برای محسن سازگارا این روز مانند ۲۲بهمن وعدههای دیگری میدهد. میگوید: «ولی حکومت وقتی در مقابل میلیونها مردم قرارمیگیرد که مثلا چهارشنبه سوری میخواهند دیکتاتور را به آتش بسپرند و آزادی را به ارمغان بیاورند ...»
موسوی نگران از آسیبهای احتمالی توجه ما را به امکان سؤاستفادهی مخالفان جنبش سبز جلب میکند:
«مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند».
سازگارا این نگرانی را ندارد:
«از آن طرف هم برخی توصیه می کنند که ممکن است حکومت با دست زدن به آتش سوزی اینکار را به گردن ما بیاندازد که باید گفت حکومت همیشه می تواند اینکار را انجام دهد کما اینکه تا به حال نیز همین کار را کرده و خود خشونت ورزی نموده و آن را به گردن مردم اندخته است. پس این موضوع نباید ما را از حرکت بازبدارد». +
کرکری چهارشنبه سوری
یک هشدار
امسال اما می ترسم
کرکری چهارشنبه سوری
یک هشدار
امسال اما می ترسم
18 نظر:
ایول، دستت درد نکنه. شر کردم توی فیس بوک
شهلا
شما دروغگو هستید اقای مانی. یک چیزی از دورن شما را می سوزاند که نمی دانم چیست. دروغگویید چون بدون مصداق حرف می زنید. کجا بی.بی.سی مدام گفته بروید و در چهارشنبه سوری فلان کار و فلان کار را بکنید. شما یا بتوانید نشان دهید که این رسانه مدام مردم را تشویق به خشونت می کنید وگرنه دروغگو هستید.
شما آقای ناشناس٬
چیزی که مرا از درون واقعا می سوزاند این است که عده ای مثل شما (اگر ایرانی هستید) چشم بر تاریخ کشورتان٬ بر جنایاتی که در حق پدران ما شده است می بندید و انگلستان را خیرخواه ملت ایران معرفی می کنید. من از وجود امثال شما شرمنده ام.
این که شما بی بی سی نگاه می کنید و تلاش آن را برای تشدید بحران در جامعه ی ما نمی بینید٬ از نادانی شماست.
آقای مانی، نوشتم که شما دروغگو هستید. شما بر عکس آن چه که می خواهید وانمود کنید، اهل اعتدال نیستید. شما یکسو نگر هستید و به شدت تقلیل گرا. شما با جمله ها و الفاظ بازی می کنید و در این بازی دروغ می نویسید بدون آن که با مصداق حرف بزنید. شما می نویسید موسوی برعکس بی.بی.سی بر ویژگی های صلح آمیز چهارشنبه سوری تایکد می کند. اما نشان نمی دهید کجا و کی بی.بی.سی گفته بروید در چهارشنبه سوری آدم بکشید. آقای مانی، دوستان شما در ایران، پس از قتل ندا، گفتند دکتر آرش حجازی که بر بالین او بوده به همراه خبرنگار بی.بی.سی او را کشته اند. حرفهای شما مرا یاد حرفهای دوستانتان در ایران می اندازد. یاد حرفهای امام جمعه مشهد در میدان انقلاب تهران. شما رسانه هراسید. این رسانه هراسی شما باعث می شود بخواهید هیچ صدایی جز صدای خودتان وجود نداشته باشد.دوستان شما هم رسانه هراس هستند. اصلا در دید شما و دوستان شما در ایران خبرنگاری جرم است. برای آن هم مدام بهانه پیدا می کنند. باهمین منطق شماست که تمام رسانه های اصلاح طلب بسته شدند و صدها خبرنگار بیکار و آوراه در گشوه گوشه دنیا. چرا؟ چون وجود صدای مخالف به گمان شما و دوستانتان، آرامش جامعه را برهم می زند. پس برای رسیدن به آرامش گورستانی، باید رسانه ها را بست، به خبرنگار گفت جاسوس پلید و در 22 بهمن به اندازه صد پادگان در خیابان سرباز آورد تا آرامش گورستان برقرار شود. شما آرامش دوست دارید. شما دوستدار آرامشید چون انتشار خبر شما را هراسناک می کند. من اصلا یک معیاری جدیدا برای خودم به دست آورده ام: میزان هراس آدم ها و سیستم های سیاسی از رسانه ها برای من معیاری شده تا بتوانم بر مبنای آن قضاوتشان کنم.
شما تقلیل گرا هستید. به شدت تقلیل گرا. شما قادر هستید از یک تیتر مثلا یک کتاب چهارصد صفحه ای در مذمت یک شخص یا یک رسانه بنویسید. این یعنی آن که شما به شدت تندور و افراطی هستید اما سعی می کنید آن را پشت پوسته ای آرام و خشک مخفی کنید. شما به جای آن که رسانه را نقد کنید آن را تخریب می کنید: می نویسید چون انگلیسی ها بر سر پدران ما بلا آورده اند پس هر چه رسانه آنها بگوید دروغ است. این نقد نیست. این منفجر کردن است. با منطق شما هر چه عربها، روس ها، آمریکایی ها، چینی ها، مغول ها، اتریشی های کثیف (زادگاه پلید ترین موجود تاریخ معاصر)، یهودی ها، فرانسوی ها، ترک ها و غیره بگویند دروغ است. با منطق شما حتا رمان های نویسنده های فلان جا را هم نباید خواند و فیلم هایشان را نیز نباید دید.
نه. من نمی توانم در جهان شما با این درجه از یک سو نگری، تقلیل گرایی، ذات گرایی و خشونت طلبی زندگی کنم.
سلامت باشید
من معتقدم هیچ بیگانه ای دلش برامون نمی سوزه.. هیچ نوکری هم .. فرقی نمیکنه خبرنگار باشه یا سیاستمدار..
نه امریکا نه شوروی نه روسیه نه چین نه انگلیس یک ذره هم دلشون بخاطر ایرانی نمی سوزه که هیچ خیلی هم خوششون میاد فکر و ذهن و وطن ما را مستعمره خودشون کنن
آقای ناشناس
- خب٬ من در مقابل این اتهامات سنگین٬ موهن و مجروحکننده شما چه بنویسم؟ کاری که شما میکنید ترور فکر است٬ قصد شما این است که هزینهی روانی نوشتن در این مورد را برای من زیاد کنید. و البته زیاد میکنید٬ کما اینکه همین الان معدهام را به سوزش انداختید. ولی فکر می کنم این در مقابل احتمال سوختن آدمها به آتش تندشده ی چهارشنبه سوزی٬ هیچ و پوچ است. من برعکس شما از وجدان خودم حرکت می کنم.
- در مورد خشونت باید بگویم: خشونتهایی در من هست که گاه در مواجهه با آنها از خودم وحشت میکنم. اگر شما گاندی هستید (که خشونت کور موجود در همین کامنت نشان می دهد که نیستید)٬ خوشحال باشید و مرا هم دعا کنید. من نمیخواهم وانمود کنم که اهل اعتدال هستم. تلاش من حرکت به سوی اعتدال است.
- واقعیت این است که بیبیسی اعتبار خود بین بخشی از ایرانیها را مدیون وجود حکومتی است که خون نداها را ریخته است. دل شما برای نداها میسوزد؟ همین الان که ما با هم حرف میزنیم٬ چندین جوان امثال ندا در منازل خود صحیح و سالم نشستهاند که ممکن است نارنجک های چهارشنبه سوزی آن ها را ناقص کند. به فکر این نداها باشید.
- من با تأمل در کار بیبیسی به این نتیجه رسیدهام که این بنگاه آتش وقایع در جامعهی ما را تند میکند٬ و به سیر وقایع شتاب میبخشد. و البته تصمیم دارم در این مورد باز هم بنویسم. حتما ماجرای پخش فیلم حمله به کوی دانشگاه را٬ و همینطور موج عاطفیای را که این فیلم به راه انداخت هنوز به خاطر دارید. برای من همینکه یک رسانهی بیگانه «بتواند» در داخل کشور یک چنین موجی راه بیاندازد٬ نشان از این واقعیت دارد که ما با یک «قدرت» مواجه هستیم. اینکه برای شما چنین واقعهای زنگ خطر را به صدا درنمیآورد٬ نتیجهی عدم نگاه درست به رسانه و اعتماد بی اساس شما به این قدرت است. من نمی دانم وقتی ملی مذهبی ها و سران جنبش به ما نسبت به دخالت بیگانگان هشدار می دهند٬ امثال شما از این هشدار چه می فهمند. باید تانک های انگلیسی از کنار آپارتمان شما رد شوند که شما نسبت به دخالت بیگانگان حساس شوید؟
درست است٬ بیبیسی نمیگوید «بروید آدم بکشید» (این را من نگفتم٬ این دروغی است که شما آن را به من میبندید). هیچ رسانهای به وضوحی که امثال شما برای فهم مناسبات پیچیده امروز به آن محتاج هستند٬ چنین حرفی نمیزند. همانطور که نوشتم بیبیسی مکررا قطعهای از سخنرانی مطهری را که او در آن به برگزارکنندگان چهارشنبه سوری اهانت میکند٬ پخش میکرد و احتمالا به این کار ادامه خواهد داد. او در این سخنرانی کسانی (مثل من) را که چهارشنبهسوری را برگذار میکنند احمق مینامد. در موقعیت بحرانی امروز شما به این میگویید اطلاعرسانی؟
بی بی سی می توانست در این مورد خاص با اشکوری مصاحبه کند:
http://yousefieshkevari.com/enteshar/?p=539
اما بی بی سی با «انتخاب» سخنرانی مطهری مسلمان ها را در مقابل کسانی که به سنت های ملی ارج می نهند قرار می دهد. این همان کاری است که عمال رژیم می کنند:
http://4divari-mani.blogspot.com/2010/01/archive1_1718.html
...
... ادامه
- نگاه شما به «رسانه» سطحی و سادهانگارانه است. رسانه در کنار انتشار خبر٬ واقعیت را تعریف میکند٬ به اذهان عمومی شکل و جهت میدهد و خیلی کارهای دیگر. من هرگز نگفتم بی بی سی دروغ میگوید. معیار راست/دروغگویی یکی از معیارهای پیش پا افتاده در امر سنجش کار یک رسانه است. تقلیلگرایی یعنی همین بدفهمی شما. بیبیسی در تبلیغات خود جملهای دارد به این مضمون: «از طریق بیبیسی باخبر میشوید که در ۲۴ساعت گذشته چه اتفاقی در جهان افتاده است و چرا». مسئله فقط خبر نیست که راست یا دروغ باشد٬ مسئله بیشتر آن «چرا»ی یادشده است. در یکی از پست های قبل «انتخاب عنوان» برای آخرین مصاحبهی موسوی از سوی بیبیسی را نشان دادم. عنوان انتخابی بیبیسی دروغ نیست٬ یکی از جملههای موسوی است.
- در ثانی: بیبیسی رسانهای متعلق به بریتانیا است. پیش از اینکه من موظف به ارایه برهان باشم که چرا بیبیسی منافعی غیر از منافع ایران را در نظر میگیرد٬ شما باید استدلال کنید که چطور و بر اساس چه منطقی این بنگاه خبری خیرخواه ملت ایران است؟
- بدون بیبیسی بیشک بسیاری از گفتگوها و مصاحبهها با چهرههای معتبر و مورد احترام جنبش و اخباری که انتشار وسیع آنها برای جنبش لازم و ارزشمند است٬ به این وسعت پخش نمیشد. پیشتر هم نوشتهام که من خودم دایما از برنامههای بیبیسی استفاده میکنم. اما این بنگاه برای من ماری است که سمپراکنی رسانههای داخلی مرا به آن محتاج کرده است.
- حال ببینیم در واقعیت امر رویکرد کسانی مانند شما که بیبیسی را خیرخواه ملت ایران معرفی میکنند و رویکردی شبیه به رویکرد من چه تفاوتی دارد. مسئله این است که انتقادهای مطروحه در یک وبلاگ مثل ۴دیواری باعث جلوگیری از ادامهی کار بیبیسی نمیشود. حداکثر تأثیر این نوشتهها جلب توجه عدهی معدودی به این واقعیت است که بیبیسی یک رسانهی بیگانه است٬ و ما باید نسبت به آن حساسیت لازم را داشته باشیم. یعنی بی بی سی کمافیالسابق به کارخود ادامه می دهد و ما هم کمافیالسابق به آن رجوع میکنیم اما با حساسیت بیشتر. افزون بر این اگر به گوش مسئولین بیبیسی برسد که عدهای ایرانی پیدا شدهاند که کلمات آنها را دایما زیر زره بین میگذارند٬ در سیاست خود دقت بیشتری میکنند٬ که این هم به نفع ماست. بیشتر از این اتفاقی نمیافتد. در حالی که ارزیابیهای کیلویی شما از این رسانه بیگانه در چشم مردم خاک میپاشد.
سلام شهلا. مرسی
سلام مهتا
متأسفانه در اثر کثافت کاری های رژیم کار ما به جایی رسیده است که دیگر نمی شود به سازمان سیا هم انتقاد کرد!
آقای مانی عزیز
صادقانه بگویم. بعضی نوشته های شما آدم را به شدت یاد پرونده سازی های کیهان می اندازد. منتها مدل تحصیل کرده اش! پرونده سازی، خواندن اخبار و جملات بدون ارتباط برای رساندن خواننده به مقصود خاص، تخطئه و نیت خوانی بر اساس فرض بدخواهی طرف مقابل، ندیدن هزار نکته و دیدن یک نکته و استفاده از آن.
نمیدانم آیا شک دارید که بدون رادیو بی بی سی در ایران انقلاب نمیشد؟ آیا معنی اش این است که بی بی سی در ایران انقلاب کرد؟ نه. ولی تنها رسانه ای بود که با خبررسانی درست انقلاب را ممکن کرد. من حالا هم عقیده دارم اگر تلویزیون بی بی سی نبود جنبش سبزی هم نبود.
از آن گذشته در مورد چهارشنبه سوری. نگاه شما همان نگاهی است که اگر در معرض قدرت باشد منجر به کاری می شود که جمهوری اسلامی کردو جشن ملی را تبدیل کرد به انفجار ملی!! شما قبل از این که در مورد خود چهارشنبه سوری، ضرورت آن، جنبه های مثبت آن و ... بگویید، قبل از تایید آن (برخلاف کار هوشمندانه موسوی) دارید نه میگویید به چهارشنبه سوزی. این کار تنها و تنها نتیجه اش تشدید خشونت است. چون واکنش عمومی مردم به «نه به سنت ها» لجبازی بیشتر است و همین است که چهارشنبه سوری را کرده سوزی. و این نه کار بی بی سی است و نه سازگارا. این کار همین طرز تفکر شماست که بعد از انقلاب، اول به بهانه مبارزه با خرافات و بعدش هم به بهانه ایمنی روز به روز «سوزی» قضیه را بیشتر کرد.
به خدا مشکل ها جای دیگری است ... شما بدجود آدرس اشتباهی می دهید ...
بدبختی ما نبود رسانههایی مستقل و فراگیر است. البته کار شما در هشدار به حساسیت نسبت به رسانههایی نظیر بیبیسی خوب است ولی من روشم این است که اگر بخواهم از مضرات رسانههایی مانند بیبیسی برای کسی بگویم از فضای بستهی داخل شروع میکنم. اینجا و فکر میکنم خارج از ایران حتا خیلی از ایرانیها ذهنشان در حالت شبهجنگی به سر میبرد. متاسفانه فضا به شدت دو قطبی شده و در این فضا کمتر میشود منصف بود. در مورد چهارشنبه سوری، من مقصر اصلی حوادث این روز را چه در سالهای قبل و چه خداینکرده امسال (و مخصوصن امسال با سرکوب خشونتآمیز اعتراض مردم) حکومت میدانم و از اینجا شروع میکنم. نهادینه شدن خشونت در این روز به روش نادرست حکومت در سالهای قبل برمیگردد. به رسمیت نشناختن این جشن ملی و حتا تقبیح آن یکی از علتهای مهم دگردیسی این مراسم به شکل خطرناک امروزی بوده است. اگر این قابلیت در این روز به وجود نیامده بود الان با نگرانی حادی روبرو نبودیم که جنبش سبز در مهلکهای که از قبل نهادینه شده گرفتار نشود.
سلام ح.ن
فقدان رسانههای مستقل واقعا معضل بزرگیست. ایدهی راهاندازی یک رسانهی مستقل در خارج کشور با کمک مالی ایرانیها و با مسئولیت عدهای ایرانی اهل کار که عموما از یک اعتماد نسبی برخوردارند٬ هر از چندگاهی طرح میشود و پس از مدت کوتاهی دوباره به دست فراموشی سپرده میشود. و این واقعا تأسفانگیز است.
در مورد رسانههای داخلی فکر نمیکنم کسی غیر از اربابان آنها به ویژگی دروغپراکنی٬ سرکوبگرانه و تحمیق کننده آنها شک داشته باشد. در مورد خبرگزاری فارس یا روزنامهی کیهان چه احتیاجی به کار روشنگری است؟
و اصولا اشکال اصلی همینجاست که در نبود رسانهای که منافع ملی ما را در نظر بگیرد٬ برای ما راهی جز مراجعه به بیبیسی و صدای آمریکا و ... نمیماند. این فضای دوقطبی واقعا یک فضای کشنده است که جلوی هرگونه فکر و اقدام تأملانگیز را سد میکند. باید روی این واقعیت تأکید کرد که خبرگزاری فارس یا صداوسیما همانقدر منافع ملی ما را نادیده میگیرند که بیبیسی و صدای آمریکا. اینکه رسانههای داخلی نوکران یک گروه خاص از صاحبان قدرت هستند که منافع ملی را فدای منافع خود میکنند٬ به این معنی نیست که بیبیسی و صدای آمریکا که علیه گروه یادشده «حرف میزنند»٬ مدافعین منافع ما هستند. (حال به این کاری نداریم که خیلی از حرفهای آنها جامعه را به همان سویی میراند که خشونتورزان داخلی خواهان آن هستند). اینکه مقصر ایجاد این فضای دوقطبی کیست٬ با شما موافقم٬ اما اهمیت این موضوع ثانویست. واقعیت این است که این فضا به ما تحمیل شده است و در این فضا به سر میبریم. آنچه اهمیت دارد این است که چگونه میتوان آزاد از فشاری که این فضا بر اذهان ما اعمال میکند٬ فکر کنیم و راه را از چاه بازشناسیم.
در مورد خارج شدن چهارشنبهسوری از شکل و چهارچوب سنتی و عمیقا صلحآمیز خود هم حق با شماست. راست می گید. اما اینجا هم با یافتن مقصر معضل اجتماعی ما حل نمیشود. ما در این مقام نیستیم که رأی صادر میکنیم. اینکار هیچ تأثیر اجتماعی ندارد. مسئولیت ما حکم میکند که در حفظ این سنت بکوشیم٬ و امروز حفظ این سنت کهن برای من به این معناست که ویژگی صلحآمیز آن را به آن بازگردانیم.
آقای رضا
هیچ رسانهای انقلاب نمیکند. اشتباه میکنید که بیبیسی انقلاب را ممکن کرد. اشتباه بزرگتر شما این است که بدون بیبیسی جنبش سبز نمیبود.
من با خیلی از سنتها مخالف هستم٬ اما این مخالفت شامل رسوم ایرانی از جمله چهارشنبهسوری نمیشود: من به چهارشنبه سوری هرگز نه نمیگویم٬ نهی من به چهارشنبهسوزیست که نسخهی مجعول چارشنبهسوری ایرانی است.
حالا در مورد شباهت با کیهان:
شما میتوانید هرگونه شباهتی بین چیزهایی که دوست دارید ببینید. آنچه که به من مربوط می شود این است که در این جا موضوعات و در واقع پرسشهایی طرح میکنم که شما به کمک کلمات میتوانید علیه آنها استدلال کنید. این چیزی که باعث میشود شما به جای اینکار از برچسب استفاده کنید٬ به معنای عجز فکری و ناتوانی شما جهت ارایه استدالال است.
به عنوان مثال یکی از پستهای کوتاه پیش در این باره بود که کسانی که با قلم سروکار دارند و از جمله اصحاب رسانه برای مطالب خود٬ عنوانی در نظر میگیرند. به نظر من این «در نظرگرفتن» یک انتخاب آگاهانه است و اتفاقی نیست. در کنار چند مثال٬ ازجمله «انتخاب» بیبیسی را هم ذکر کردهام. نتیجه برای من این است که: شخصی که به این انتخاب دست زده است طرفدار تندکردن آتش و شتاب بخشیدن به روند وقایع در جامعهی ماست.
اگر می خواهید حرف بزنید٬ همانطور که گفتم میتوانید علیه این ادعا استدلال خودتان را بیان کنید. اگر از این کار عاجز هستید٬ حتما لازم نیست آدم همه جا دهان خود را باز کند.
آقای ناشناس
اگر شما فکر کردهاید الان من اینجا با شما وارد این بحث میشوم که چرا نظرات من منطبق بر نظرات این آخوندی که گفته است بیضه و عورت اسلام حفظ شود٬ نیست شدیدا کور خواندهاید. کامنت توهینآمیز٬ مجروح کننده و پراتهام پیشین شما را منتشر کردم بلکه باب صحبت باز شود. در جواب شما وقت گذاشتم و در رد سخنان شما و استدلال ادعاهای خودم چیز نوشتم. یک سری سؤال مطرح کردم که فکر میکردم به آنها خواهید پرداخت. از شما توقع عذرخواهی نداشتم٬ اما از انتشار تکرار اهانتها و سخنان نامربوط شما معذورم.
مانی عزیز، امیدوارم خوب و سلامت باشی. من مایلم به دو نکته درباره نوشته/نوشته های اخیر شما اشاره بکنم.
اول آنکه وقتی جنبشی تا این حد عمومی می شود و بدنه ی آن، چنین رنگارنگ، کنترل یا خط دادن به آن تقریبا غیرممکن خواهد بود. آنچه شما نمی بینید اینست که خشونت احتمالی در چهارشنبه سوری(یا آنچه در عاشورا اتفاق افتاد)مکانیزم دفاعی ِ بسیار طبیعی ِ مردمی است که کتک خورده اند. از شما خواهش می کنم «کتک خوردن» را کاملا عینی و تحت الفظی بخوانید؛ چون به هرحال چوب و باتوم و گاز اشک آور چیزهای واقعی وِ بسیار دردناکی هستند!
بخشی از جامعه در برابر این موج سرکوب منفعل شدند، از جنبش جدا شدند و دوباره به خاموشی دیرین خود بازگشتند. آنها که ماندند چاره ای بجز دفاع از خود نمی بینند. در یکی از پستهایتان اشاره کرده اید که کسی نباید ایرانیان خارج نشین را از حق اظهار نظر پیرامون اوضاع ایران محروم بکند، اما مانی جان، باور بفرمایید تا صحنه های عذاب آور و بیمار کننده ی حمله به مردم(و واقعا مردم، نه عده ای انقلابی ِحرفه ای)را از نزدیک ندیده باشید، تا بی دلیل سرتان را نشکافته باشند، و خلاصه تا وسط خیابان ولی عصر آن وحشت و شجاعت و ضعف و قدرت را یکجا در خودتان احساس نکرده باشید، نمی توانید واکنش طبیعی و به باور من اخلاقی ِعده ای را برای دفاع از خودشان به تحریکات فلان رسانه و بهمان شخصیت(مثلا)سیاسی ارتباط داده، آنرا محکوم بکنید. این چرخه ی تولید خشونت باشد یا نه، سرنوشتی شوم برای جنبش به ارمغان بیاورد یا نه برای بسیاری تنها راه حل باقی مانده است. در اوضاعی تا این حد بحرانی، اخلاقیات وسط خیابان از نو تعریف می شوند.
نکته ی دومی که می خواستم یادآوری بکنم، اینست که بی بی سی اهمیت و تاثیرگذاری خود را زمانی بدست آورد که موبایلها قطع بودند، سرویس اس ام اس قطع بود، اینترنت ساعتی یک کیلوبایت سرعت داشت و بیرون از خانه ها یک انقلاب در شرف تکوین بود. امانتداری کرد؟ بسیار بیش از دیگر رسانه های فارسی زبان. حقایق را به دور از شایعات و خطهای سیاسی انتقال داد؟ به مراتب بیش از صدا و سیمای ایران و صدای آمریکا. و آیا نمره قبولی گرفت؟ چه بسی، شاید.
سلام غلومی
بعد از این همه مدت از دیدن دوباره شما خوشحالم!
می فهمم چه می گویید.
یادم هست در یکی از پست های پیش نوشته بودم که کسی نمی تواند این واکنش ها را محکوم کند. ما به این دوستان می گوییم که دل ما نزد شماست. رفتار آن ها فهمیدنی است. اما اگر باور داریم که از طریق اعمال خشونت نمی توانیم از این دورباطل رها شویم٬ بایستی که نسبت به این واکنش ها حساسیت ایجاد کنیم.
بی بی سی مصاحبه های هم داشته است که برای جنبش ارزشمند بوده اند. واقعیت هیچوقت مانند امروز «چندمعنایی» نبوده است. اگر بی بی سی هیچ فایده ای نداشت که دیگر بحثی نبود.
سلام
مادر رجب هم به این موضوع پرداخته
این لینکشه
http://farzandamrajab.blogfa.com/post-75.aspx
ارسال یک نظر