سازگارا این تصور را اشاعه میدهد که امروز پس از گذشت چندماه جنبش از کودکی درآمده و به جوانی نیرومند تبدیل شده است. این حرف به نظر من از پایه و اساس بیراه است. بیان چنین سخنانی موجب تقویت جنبش سبز نمیگردد. سرعت با ماهیت جنبشهای اجتماعی در تضاد است. اگر معیار سازگارا را در مورد جنبش محیط زیست در کشورهای غربی به کار ببریم٬ این جنبش امروزه پیرمردی از کار افتاده و رو به موت است. تشبیه مناسب برای جنبش سبز٬ تشبیه آن به یک جوانه است.
جوانهای بر شاخههای درخت مشروطه٬ و دنبالهی طبیعی آزادی و عدالتخواهی گذشتهگان ما. جوانهای ظریف٬ آسیبپذیر و حساس که از هزارطرف مورد تهدید است و رشد مطلوب آن٬ حداکثر توجه٬ مسئولیت و محافظت علاقهمندان به سرنوشت جامعه را میطلبد. و مگر "واقعه"ای با اهمیتتر ازشکلگیریی سرنوشت خود میشناسیم؟
سؤال یکم:
سازگارا توضیح میدهد:
سؤال دوم:
از زبان سازگارا:
سؤال سوم:
۲۲درصد مردم گفتهاند که این اتفاق نخواهد افتاد. سؤال چهارم:
۱۱ درصد: اصلا تغییر نخواهد کرد.
سؤال پنجم:
۱۴ درصد گفتهاند بله
مرتبط: مبارزهی بیخشونت خشونتآمیز
۴ فوریه ۲۰۱۰ ُ
جوانهای بر شاخههای درخت مشروطه٬ و دنبالهی طبیعی آزادی و عدالتخواهی گذشتهگان ما. جوانهای ظریف٬ آسیبپذیر و حساس که از هزارطرف مورد تهدید است و رشد مطلوب آن٬ حداکثر توجه٬ مسئولیت و محافظت علاقهمندان به سرنوشت جامعه را میطلبد. و مگر "واقعه"ای با اهمیتتر ازشکلگیریی سرنوشت خود میشناسیم؟
سازگارا در ۲۶تیر۸۸ تقریبا یک ماه بعد از انتخابات میگوید:
«نکته دیگه اینه که جنبش الان کاملاً متولد شده، بچه ایست که هویت داره، ... عکس داره، شهید داره، رنگ داره، شعار داره، رئیس جمهور داره، کاملاً دنیا می شناستش، ابعاد یک جنبش تمام عیار رو داره و متولد شده. حالا باید رشد بکنه٬ بزرگ بشه، ما باید بتونیم سربازگیری کنیم».
[برای کسانی که به موضوع زبان و ذهنیت علاقهمند هستند این جملهی آخری جالب است٬ زیرا به جای «سربازگیری کنیم» میتوان از عبارات «یارگیری کنیم»٬ « نیرو جذب کنیم» و امثالهم نیز استفاده کرد].
سازگارا شش ماه بعد (۲۴ دیماه۸۸) تصویر دیگری از این «کودک» به ما میدهد:
«جنبش الان دارد نوجوان شیطان و پرقدرتی می شود و در حرکتهای قبلی هم نشان داده که درست مثل یک مشت زن قوی و ورزیده و بافکر تن خودش را گرم نگه می دارد ... پایش را در خیابان می گذارد و مثل یک مشت زن که با یک گوریل در رینگ قرار دارد یک ضربه کاری می زند. دیده ایم که بعد از هر حرکت میلیونی و قدرت نمایی عمومی ... این گوریل گیج و گیج تر می شود و مطمئن باشید یک روز با صورت به زمین می خورد. بچه ها از همین حالا دارند می گویند که در ۲۲ بهمن ضربه کاری را خواهند زد».
کدام دایه طفل ششماهه را به جنگ گوریل فرستاد؟
جنبش سبزی که در ذهن سازگارا وجود دارد٬ دارای یک «مرحلهی نهایی» است٬ مرحلهای که جنبش در آن «ضربهی نهایی» را خواهد زد. حال آنکه جنبش سبز به عنوان جنبشی اصلاحگرایانه و مسالمتآمیز روندی باز به روی آینده است و «مرحلهی نهایی» ندارد. در طی و (زندگی کردن) این روند است که ارزشهای متناسب با زندگی امروز٬ معیارهای نو و باورهای نورس با گذر از عرصهی حرف به بخشی از زندگی خصوصی و اجتماعی شهروندان تبدیل میشود. موسوی میگوید ما برای اصلاح به میدان آمدهایم نه برای کسب قدرت٬ اما عجلهی سازگارا برای اینکه بتواند در آیندهای نزدیک٬ هرچه نزدیکتر بهتر٬ اعلام کند که اینک جنبش سبز به رشد و قوتی رسیده است که قدرت را تسخیر کند٬ نشاندهندهی استراتژی متفاوت او است. یکی از تفاوتهای این استراتژی٬ مسئلهی اعمال خشونت است. استراتژی سازگارا با وجود تأکید بر بیخشونتی٬ الزاما نمیتواند خشونت را نفی کرده آن را نامشروع بنامد.
پیامبر مبارزهی بیخشونت سازگارا٬ جین شارپ٬ در نوشتهی خود از این نقطه حرکت میکند که گروه کوچکی از نظامیان یک کشور از راه کودتا قدرت را به دست گرفتهاند. اتکای قدرت آنها نه به حامیان٬ بلکه به نیروهای مسلح است که در سطح شهرها مستقر شدهاند. حامیان٬ اگر وجود داشته باشند اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند. پیروزی بر کودتا به معنی نفی و براندازی رژیم کودتاست. هدف از طرح ضدکودتا در درجهی اول سازماندهی مردم علیه آن است. رویکرد «بیخشونتی» در این مبارزه٬ ویژگی اخلاقی ندارد٬ بلکه تاکتیکی است که از طریق آن میشود مردمانی را که از کشتهشدن میترسند٬ به میدان آورد. [اگر میخواهید «مبارزهی بیخشونت» مدل جینشارپی را بفهمید٬ یک «خوزه آرکادیو»ی فرضی را تصور کنید که در کشورش کودتا شده است و او در اثر تبلیغ مبارزهی بیخشونت به ترس خود فایق آمده و به صفوف مبارزان پیوسته است٬ غافل از اینکه جین شارپ کشته شدن او را برای مبارزه «کمک بزرگی» میداند که صفوف جنبش را تقویت میکند٬ به حیثیت کودتاگران در سطح بینالمللی آسیب میرساند وغیره (ج. شارپ٬ ضدکودتا٬ ص ۲۱]. هدف از حرکت ضدکودتا اصلاح اجتماعی و سیاسی نیست٬ هدف٬ حذف کودتا و قدرت کودتایی است. و در «مرحله نهایی»٬ حذف یک نیروی نظامی تا دندان مسلح با سلام و صلوات میسر نیست.
در ذهن سازگارا نیروهای جنبش سبز به طرز شتابناکی افزیش یافته است. در واقعیتی که او از جامعهی ما ترسیم می کند اکثریت مطلق و یکپارچه مردم ایران در مقابل اقلیتی کودتاگر صف کشیدهاند. او در روز عاشورا (۱۵ دیماه) ادعا میکند که ملت ایران «یکپارچه» به دنیا نشان داد که حکومت را نمیخواهد. آیا واقعیت جامعهی ایران این ادعا را تصدیق میکند؟من شخصا به صحت تصویری که میرحسین موسوی از واقعیت ارایه میکند اعتماد بیشتری دارم:
«آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند. این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگان های نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوق العاده ای دارد. در روز های منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابان ها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشه های مشروعیت بخش خود را به طور کامل در آن سال ها از دست داده بود حتی در پادگان ها هم زیر پایش خالی شده بود».
اما برای محسن سازگارا جنبش با قدمهای بلند در حال رسیدن به مرحلهی نهایی است و از آنجایی که این مرحله الزاما با خشونت همراه است٬ او سعی میکند٬ هم برای «اکثریت» مورد ادعای خود٬ و هم برای توجیه خشونت مشروعیت بسازد. در یکی از پستهای پیش نوشتم که با تأمل در روند ماجرایی که سازگارا برای ما تعریف میکند میبینیم٬ واقعیت کار دیگری ندارد جز اینکه پیدرپی نظرات او را تأیید کند. اینبار وظیفهی صدور این تأییدیه را عدهای ناشناس متشکل از دونفر یا بیشتر٬ به عهده گرفتهاند که خود را «پژوهشگران مستقل» مینامند.
پژوهشگران مستقل به یک نظرسنجی دست زدهاند که در آن پنج پرسش طرح شده است٬ و سازگارا نتایج آن را روز اول بهمن رونمایی میکند:
سازگارا توضیح میدهد:
تنها ۸ درصد مردم گفته اند دولت و حکومت فعلی در مجموع خوب است و نیاز به تغییر ندارد. یعنی آن میلیون ها نفری که می گویند فقط هشت درصد مردمند. ۱۳ درصد برکناری دولت احمدی نژاد را ولی در چهارچوب نظام، راه حل میدانند. ۳ درصد می گویند آقای خامنه ای و آقای احمدی نژاد باید با هم برکنار شوند. اما اکثریت بزرگ ۷۶ درصدی تغییر کل نظام و همه پرسی از مردم برای انتخاب نوع حکومت را راه حل می دانند»
اگر چهار روز بعد (۵ بهمن) از سازگارا میشنوید که ما «اکثریت مطلق ۹۲ درصدی کشوردرطیفهای مختلف هستیم که این دولت کودتاچی را نمی خواهیم. این حرکت در ۲۲بهمن حرکت تعیین کننده خواهد شد ... اگرچه بعضی صاحب نظرها صحبت ازاین می کنند که حرکت مردم در۲۲ بهمن ممکن است که اصولا کارحکومت را تمام بکند»/ یا میبینید در ۱۳ بهمن میگوید طرفداران حکومت «چهارشنبه شب ۲۲بهمن می خواهند ساعت ۹ شب اللهاکبر بگویند٬ جنبش حسب معمول خودش از ده شب که اللهاکبر خودشو بگه معلوم میشه که این ۸درصد حداکثر مدافعین حکومت کجا هستند و ۹۲درصد مخالفین کجا هستند»٬ او این عدد ۹۲ را از همین جدول آورده است.
نکتهی قابل توجه در این نمودار این است که در آن جنبش اصلاحگرایانه سبز اقلیتی حداکثر ۱۶درصدی٬ و طرفداران نظرات سازگارا اکثریتی ۷۶درصدی را تشکیل میدهند.
از زبان سازگارا:
«۲۲درصد مردم گفتهاند اين مسئله فعلاً اتفاق نخواهد افتاد،
۲۵درصد مردم گفتهاند به صورت مرحلهبندی يعنی ابتدا رفتن دولت احمدی نژاد وبعد تشکيل دولت موقت مثلاً توسط آقای موسوی و مرحله سوم رفراندم روی قانون اساسی انجام میشود٬
۱۹درصد مردم گفتهاند تغییر نظام يکباره و بدون مرحله بندی انجام خواهد شد و
۳۴درصد گفتهاند معلوم نيست و بستگی به روش عمل حکومت و ساير عوامل دارد ... این سوال به روشنی نشان ميدهد که حرکت ما و جنبش چگونه در بين مردم انتظاراتی را بوجود آورده و چه توقعی درمیان مردم هست».
حرکت و جنبش ما چه انتظاراتی را به وجود آورده و چه توقعی را نزد مردم برانگیخته است؟ طبق این نمودارنظر ۷۸درصد مردم این است که نظام تغییر خواهد کرد. سازگارا تلویحا میگوید٬ تغییر نظام توقع و انتظار اکثریت مردم است.
۲۲درصد مردم گفتهاند که این اتفاق نخواهد افتاد.
[باقی٬ یعنی ۷۸ درصد تغییر نظام را محتوم دانسته٬ تنها نظرات مختلفی در مورد بهترین طریق تغییر نظام دارند. از جمله:]
به نظر ۲۷درصد مردم روش مرحلهبندی بهترین روش است.
به نظر۴۳ درصد مردم بهتر است که این کار یکباره و بدون مرحلهبندی انجام شود.
۸درصد مردم گفتهاند نمیدانند این کار چگونه صورت میگیرد.
۱۱ درصد: اصلا تغییر نخواهد کرد.
۱۷ درصد: با مبارزات بیخشونت تا به انتها این کار انجام خواهد شد.
۵۲ درصد: با مبارزات بیخشونت این کار پیش خواهد رفت٬ اما در انتها٬ در فاز نهایی با خشونت همراه خواهد شد.
۲۰ درصد مردم هم میگویند مبارزه با خشونت از هم اکنون!
طبق این نمودار دوباره جنبش اصلاحگرایانه سبز که مبارزهی مسالمتآمیز را دنبال میکند٬ در اقلیت محض (۱۷درصدی) قرارمیگیرد٬ در حالی که ۷۲ درصد مانعی برای اعمال خشونت نمیبینند.
۱۴ درصد گفتهاند بله
۲۶ درصد گفتهاند نه٬ خشونت نیست٬ اما حرکت مردم را تضعیف میکند
۳۹درصد گفتهاند نه خشونت نیست٬ اما این کار حرکت مردم را تقویت میکند
۲۱ درصد گفتهاند نه خشونت نیست٬ به هر صورت لازم است
به عبارت دیگر ۸۶درصد مردم ایران خشونت علیه لباسشخصیها و مأموران را در راهپیمایی٬ خشونت نمیدانند.
۴بهمن:
سازگارا نتایج نظرسنجی را اینگونه جمعبندی میکند:
«این نظرسنجی به ما نشون میده٬ ... نتیجهی مهمی که ازش میشه گرفت این است که برسر اینکه ساختار نظام باید تغییر بکنه٬ این چهارچوب٬ این قانون اساسی کارآمدی نداره٬ ما خیلی خوب یک اکثریت بزرگ مملکت رو داریم. اما سر این که چگونه مبارزات بیخشونت به مرحله نهایی خواهد رسید٬ به نظر بیشتر از اینها باید کار بشه٬ توضیح داده بشه چرا که عقاید در اینجا کمی متفاوته».
کمی نه٬ خیلی. در پست قبلی شاهد نظرات موسوی٬ جرس و شیرین عبادی در مورد پرهیز از خشونت بودیم. در طی یکی دوروز گذشته اشخاص٬ سازمانها٬ جماعتها و نیروهای داخل کشور نیز نظرات خود را در مورد راهپیمایی ۲۲ بهمن و پرهیز از خشونت منتشر کردهاند. اما محسن سازگارا در روزهای بعد با توسل به نتایج نظرسنجی "علمی" و اتکا به اکثریت بزرگی که ظاهرا مانند او فکر میکنند و به کارگیری خشونت را مشروع میدانند٬ جنبش را برای روز ۲۲ بهمن آماده میکند:
۷ بهمن:
«در مورد اینکه ... آیا در ۲۲ بهمن ما می توانیم آکسیون نهایی را انجام بدهیم؟ چون بعدش هم تعطیل است بمانیم در خیابان و مراکز قدرت حکومت را بگیریم، فتح کنیم و کارشان را تمام کنیم، روزهای بعد صحبت می کنیم، وامکانش را با همدیگر بررسی می کنیم».
۱۳ بهمن
اگر به هر دلیلی خطری داشته باشه اونوقت باز تاکتیکی که همه بلدیم پخش شدن در سطح شهر و تمام شهردر اختیار ماست با تمام نقاط حساسش از دادستانی انقلاب وزارت کشورودر شهرستانها استانداری ها تا رادیو تلیویزیون وبیت رهبری در تهران و هرچی نقطه حساس هم که در شهر هست حکومت باید که اونوقت بترسه اگر که بخواد در مسیرهای راهپیمایی خشونت ورزی بکنه و بچه ها پخش بشن در سطح شهر اونوقت باید همه اون نیرویی رو که زور زده در میدون آزادی جمع کرده پخش کنه بره از مراکز حساسش محافظت بکنه.
۱۴ بهمن
یکی از اعمالی که محسن سازگارا از آن به عنوان «یکی از کارهای جدی ما در ۲۲ بهمن» یاد میکند٬ آزادسازی زندانیان توسط شرکتکنندگان در راهپیمایی این روز است. تا بتوانیم «پس از مراسم راهپیمایی فرزندان ملت را از زندانها در بیاوریم و به خانوادههایشان برگردانیم».
میبینیم که پس از واقعیتی که «نظرسنجی» بالا در اختیار محسن سازگارا قرارمیدهد٬ مبارزهی بیخشونت مورد نظر او که تا چند روز پیش روی بیخشونتی تأکید میورزید و فقط دفاع از خود را مشروع معرفی میکرد٬ وارد فاز جدیدی میشود. محسن سازگارا خوب میداند و من فکرمیکنم «بچههای» محسن سازگارا اگر هنوز نفهمیدهاند٬ باید امروز این را بفهمند که با دستبند سبز به مچ بستن نمیشود رادیوتلوزیون٬ بیت رهبری٬ دادستانی انقلاب یا زندان اوین را تسخیر کرد. برای این کار تفنگ لازم است.
۱۵ بهمن
سازگارا سوارهنظام جنبش سبز خود را هم به خیابانها فرامیخواند:«آوردن اتومبیل و حضور در خیابانها با اتومبیل ... بخصوص در تهران ... قرار بر این است که در انتهای راهپیمایی ۲۲ بهمن جمعیت به سمت زندان اوین و نقاط حساس دیگه حرکت کنه٬ بنابر این کسانی که اتومبیل بیارند و سوارهنظام باشند خیلی خوب می توانند با ایجاد ترافیک مسیر جابجایی سرکوبگران را ببندند».
در اینجا بایستی نکاتی را در مورد «نظرسنجی» سازگارا بنویسم٬ که فاقد وجاهت علمی است و استفاده از آن برای من از نظر اخلاقی خطا و از نظر سیاسی مترادف با شارلاتانیسم محض است. پس: ادامه دارد ... ادامه اینجا: نظرسنجی پژوهشگران مستقل
17 نظر:
مانی عزیز سلام
این نمودارها مرا یاد نمودارهای آقای احمدینژاد زمان مناظرههایش انداخت!
درود بر شما.
I am speechless.
سلام بهار عزیز
درود بامداد گرامی
سلام،
مانی حیف این دقت و وقتی که روی سازگارا میذاری. فکر کنم خودت از معدود آدمایی باشی که ویدوهاش را (به طور جدی) و با دقت تا آخر نگاه میکنند. همونطور که خودت میگی حرفهاش " ...از نظر اخلاقی خطا و از نظر سیاسی مترادف با شارلاتانیسم محض است."
خوب باید این را به حساب بیاوری که هدف سازگارا هم در درجه اول جلب نظر صدای آمریکا و محافل این طوری است که شاید پولی، امکاناتی، چیزی گیر بیاد، و مخاطب اصلی او (یا مثلا مخملباف) مردم نیستند.
(با عرض معذرت) به نطرم اگر این وقت و دقت صرف تحلیل مواضع نیروهای سیاسی واقعی موجود در جنبش، از سلطنتطلبها تا مذهبیها و چپها شود نتبجه بسیار مفیدتری عاید گردد.
سازگارا نه سر پیازه نه تهاش که برای جنبش استراتژی و تاکتیک تعیین کنه، همون که خودت گفتی، یک شارلاطان خرده پاس که میخواد به وسع خودش از آب گل ماهی بگیره، حالا چرا صدای آمریکا بهش میدون میده؟ چون ریشهای ندارد و نیرویی پشتش نیست، از این نظر بیخطر است و میتوان به دلخواه رقصاندش...
...و خلاصه حرفم این که حیف وقت و انرژی برای موشکافی در حرفهای پادرهوا، نتیحه ملموسی نداره مگر بزرگتر شدن این حبابهای توخالی.
سلام اسد
نمیدونم از شما متشکر باشم که حرفاتون یه کم نگرانی منو کم میکنه٬ یا به طعنه به شما بگویم: مرسی که انگیزه ی مرا تقویت میکنید!
تماس من با دنیا(!)٬ از جمله با ایران٬ پیش از هرچیز از طریق وب و رسانههاست. سازگارا (مانند سایتهای طرفدار او) خود را تلویحا سخنگوی جنبش سبز معرفی می کند. آیا سازگارا واقعا هیچ ریشهای در ایران ندارد؟ بذارید بپرسیم آیا سازگارا هیچ تأثیری/مخاطبی در ایران ندارد؟ من فکر میکنم دارد. و باید توجه داشت که در دوران بحرانی٬ برای به خشونت کشیدن یک راهپیمایی میلیونی بیستنفر کافیست.
مانی، با اون بیست نفر نمیشه بحث سیاسی کرد. از این جور بیست نفرها که میخوان همه چیزو بهم بزنن هم زیادن، مجاهدین، تندروهای داخل حاکمیت و بیرون، سازمانهای جاسوسی کشورهای ذینفع و صداها گروه کوچک ماجراجو که شاید کسی اسمشون رو هم نشنیده باشه... ولی برای تحلیل سیاسی باید به نیروهای سیاسی اهمیت (اولویت، مرکزیت) داد.
به نطرم این باعث تقویت جنبش مدنی بشه. سازگارا و مخملباف و دیگر مهملبافهایی که مثل قارچ بعد از باران این روزها از همه جا درمیان را نباید به عنوان نیروی سیاسی محسوب و تحلیل کرد، حتی اگر بیست سایت هم پشتشون داشته باشن، این کار فقط ظلم به احزاب سیاسی و تضعیف اونها نیست، بلکه به جنبش مدنی هم آسیب میرسونه.
البته نوشته شما یک جور افشاگری بود و من با افشا کردن ماجراجویان هیچ مشکلی ندارم! ولی اولویت (اصالت) برای تحلیل سیاسی رو تحلیل مواضع احزاب و سازمانهای سیاسی میدونم.
این "بایدها" البته نظر شخصی من هستند ؛)
این پستت و دقتت در حرفهای سازگارا منو یاد پستهای معروفی ت انداخت..
هیچ شکی نیست که سازگارا خیلی طرفدار داره تو ایران !!
من تو کلاسام که سر حرف باز می کنم با دانشجوها هرچی میگن میگن سازگارا گفته .. فلان
سلام اسد
این نوشتهها در درجهی اول بحث با آن بیست نفر نیست. هدف من این است که به کمک هم بفهمیم چه میخواهیم٬ چه نمیخواهیم٬ جنبش سبز چه راهی درپیش دارد ... و جوانهی سبز درخت مشروطه را چه خطراتی تهدید میکند. بحث و تحلیل در مورد نیروهای سیاسی دخل ایران خیلی خیلی با اهمیت است و همینطور که شما هم مثل من میدونید٬ عدهی که در این زمینه اطلاعات و تخصص کافی دارند در این راه قلم میزنند و من خوانندهی آنها هستم و تحلیلهای آنها را تاجایی که بتوانم پیمیگیرم. همه نباید یک کار واحد انجام بدهند. درست نیست که این پست را «افشاگری» مینامید. من به چیزی که مخفی باشد نپرداختم.
سلام مهتا
خب٬ من همون آدمام!
پس به وقتی که براش گذاشتم میارزه.
سلام
این اولین باریست که من وبلاگ شما را می خوانم سعی کردم تمام مطالب را البته ار انتها تا ابتدا بخوانم
1) در اطرافیان من سازگارا حایگاهی برجسته دارد(این را در لیتکهای با لاترین به وضوح می توانید ببینید)
2) در اطرافیان من وفاداران به جنبش بدون خشونت روز به روز کاهش می یابند
3) غالب مردم متظر نتیجه عملی و یا راهکارهایی عملی هستند نه حرفهای شاعرانه همانند جوانه و ...
4) باگسترش مشکلات اقتصادی و در نتیجه گسترش جغرافیایی جنبش و تغییر فکری آن روز به روز جنبش بدون خشونت ضعیفتر خواهد شد
پس خواهشمندم که دورنمایی عملی و دست یافتنی برای نسل جدید همراهان جنبش ارائه فرمایید
به نظرم کار شما بسیار ارزنده است به این دلیل که معمولن نقد ِمتمرکز و پی گیرانه است و افرادی نظیر سازگارا فقط نمونه هایی برای بیان و نقد یک نوع نگاه هستند و مسئله اصلن شخص نیست این جا. و مسئله این است که فعلن او در یک رسانه ی نسبتن پربیننده میکروفون دارد و جیره ی حرف زدن از در و دیوار دارد و خیلی ها که باصلاحیت ترند نه.
من فکر می کنم دوستانی که نقد ِسازگارا را در این جا جدی نمی گیرند یا توقع ِنقد و بررسی ِمسائل ِدیگر را دارند متاسفانه به این نکته توجه نمی کنند که کارها و مسئولیت های روی زمین مانده جنبش فراوان هستند و هر کس در حد توانش باید گوشه ای از آن را به عهده بگیرد. نمی شود همه روی قسمت های خاصی متمرکز شوند و قسمت هایی نادیده بماند. غرغرکردن به کسی که وقت و انرژی می گذارد جالب نیست. بهتر است به دوستان مان در خارج و داخل کمک کنیم تا نگاه شان متکامل تر و دقیق تر شود و در پیش برد بحث ها و تحلیل ها کمک کنیم.
من امیدوارم آقای مانی انگیزه شان را از دست ندهند تا بعد از تکمیل این بحث بتوانند احتمالن به قسمت های دیگری که مورد علاقه ی دوستان ِدیگر است هم بپردازند.
سلام مانی،
جنبش در خطر است. این رو من هم بدجور احساس می کنم. پست هایت را در فیس بوک شیر می کنم، مگر اثربخش باشد. کمونیست های دوآتشه، سلطنت طلب ها و نادانانی همچون سازگارا به جنبش آسبب جدی رسانده اند و می رسانند. همین هفته کمونیست کارگری ها با یک عده از آنتی دویچ های آلمانی به کنسولگری حمله کردند. در برلین به همین ترتیب. با پلیس زد و خورد می کنند. این در حالی ست که اگر کمی در رفتار معترضان آلمانی دقت کنی، می بینی اعتراض شان را می کنند، اما دستگیری یا بیرون رانده شدن از محل اعتراض را حق پلیس می دانند و اجازه می دهند به دست شان دست بند بزنند. ایرانی ها یاد گود زورخانه می افتند، به پلیس فحش می دهند و با آنها درگیر می شوند. من هم فکر می کنم الان وقت کار فکری-فرهنگی است و به همین دلیل کار عملی را کنار گذاشتم.
شهلا
سلام مانی. متاسفانه این طور نیست. صحنه اپوزیسیون سیاسی کشور به یمن وجود رسانههای دولتی کشورهای استعمارگر بیشتر توسط این جور بندبازها اشغال شدهاست. سازمانها و احزاب در حاشیه اینها قرار گرفتهاند.
البته الان که دقت میکنم شاید ضرورت کارت رو بیشتر درک میکنم. ولی پیشنهاد من هم راستش به خاطر علاقه به نوشتههات و دقت فوقالعادهات به جزئیات است، یک جوری آدم دلش میسوزه اینها صرف آدمی مثل سازگارا بشه :-)
راستی این فید وبلاگت مشکلی داره، و گاهی به روز نمیشه.
سلام
منزل نو مبارك..البته با تأخير
لينك وبلاگتان را اصلاح كردم
سلام صدای بی صدا
ممنون. خوش آمدید.
سلام ناشناس
به ۴دیواری خوش آمدید. من تصور دقیقی از جایگاه سازگارا ندارم٬ اگر این طور است که شما می گویید٬ پس باید خیلی بیشتر به سخنان و دخالت او در جنبش پرداخت. اگر وبلاگ قدیمی مرا می شناختید٬ می دیدید که به اندازه ی کافی علیه کسانی که حرفهای شاعرانه تحویل مردم می دهند نوشته ام. این که چه کسی جنبش را به چه چیزی تشبیه می کند٬ همین طور که در این پست تلاش کردم نشان بدهم٬ به رخ کشیدن شاعری نیست٬ بلکه حاکی از ذهنیت و نگرش ویژه ای به این جنبش است. من بسته به نگرش با تشبیه جنبش به جوانه ای بر شاخه های درخت مشروطه٬ این جنبش را در ادامه ی آزادی خواهی و عدالت طلبی نسل های گذشته مان ارزیابی کردم. سازگارا با تشبیه آن به یک جوان قدرتمندی که می خواهد در ۲۲ بهمن ضربه نهایی را به گوریل بزند و کار آن را تمام کند٬ شما را برای جنگ فرامی خواند. کاهش وفاداری به جنبش بی خشونت سبز نتیجه ی خشونت وحشتناکی است که نیروهای سرکوبگر اعمال می کنند. اگر حق با شما باشد که جنبش بی خشونت رو به ضعف دارد٬ با توجه به این که اصلاح و تغییرات واقعی و ماندگار تنها از طریق قدم های سنجیده ممکن است٬ وظیفه ی طرفداران مبارزه ی بی خشونت است که تلاش خود را دوچندان کنند. دورنمای عملی و دست یافتنی را کسی نمی تواند به کس دیگری ارایه کند. در نگرش من این دورنمای عملی و دست یافتنی از طریق گفتگوی بین «ما » به وجو می آید.
سلام HerrBlum
«کارها و مسئولیت های روی زمین مانده جنبش فراوان هستند و هر کس در حد توانش باید گوشه ای از آن را به عهده بگیرد».
- من زیر این حرف را امضا می کنم.
سلام شهلا
خیلی متأسف شدم.
این آنتی دویچ های آلمانی که فاشیستند!
سلام اسد
به قول بلوم٬ هرکس باید یه گوشه ی کارو بگیره.
چطوری باید اشکال فید رو رفع کنم؟
سلام مانی گرامی،
من هم نمیدونم دلیلش چیه و چطور میشه اشکال را رفع کرد. فقط بعضی از فیدها در ریدر من به روز نمیشوند. شاید هم اشکال از طرف من باشد.
راستی حالا چرا "جوانهی سبز درخت مشروطه" و چرا نگوییم حوانهای سبز بر شاخه جنبش ملی کردن نفت، یعنی جنبشی که خود شاحهای بر درخت مشروطه بود؟ آیا این شاخه ابتر ماند و حشک شد و حالا جوانهای دیگر بر تنه خود درخت باید بروید؟
ملا نقطه نیستم، ولی توجه کن که نیروهایی مثل سازگارا دقیقا اصرار دارند که خصلت ملی و ضد استعماری جنبش را نفی کنند.
با این هم موافقم. جوانه ای بر شاخه جنبش ملی کردن نفت. تأکید من رو این بود که بایستی از آن مواظبت کرد.
اشکال در کار من بود که تحت «فید» لینک درستی را نگذاشته بودم. الان درستش کردم و اون بالا دست راست هم فید صحیح را تحت یک آیکون زیبا قرار دادم! مرسی که منو متوجه این اشکال کردید.
ارسال یک نظر