رسوبات کریه

آیا سیمای زن در ادبیات ایران به‌خصوص ادبیات کلاسیک تصویری کژ و کوژ و ناخوشایند است؟ این یکی از پرسش‌هایی است که در نشست هفتگی این هفته‌ی شهرکتاب مطرح خواهد شد (سه‌شنبه ۲۹دی‌ماه ساعت ۱۶:۳۰).

اما برای دیدن استمرار تصاویر کژ و کوژ در ذهنیت یک انتوالکتوئل امروزی که دارد در مورد نویسنده‌ها و ادبیات حرف می‌زند٬ تأمل در این پاراگراف کافی است:

«نویسندگانی از این دست٬ صرفا نوشتن نثری نامتعارف را نوآوری قلمداد کردند و خلاقیت فکری و ابداع روایی را به ظرافت تکنیکی و صنعت‌کاری ادبی تقلیل دادند. حاصل پیرزنی شد که چون اثری از زیبایی جوانی در او نمانده بود هفت‌قلم آرایش می‌کرد تا زیبا به نظر برسد و در نهایت این آرایش‌ها به کراهت بیشتر منجر شد. این دست رمان‌ها نیز ... از فرط رنجوری و ضعف به پیرزنی می‌مانستند٬ منتها نویسندگان ... به جای سعی در جوان‌کردن نظام فکری خود ... می‌کوشیدند همین پیرزن را در زیورآلات غرق کنند تا جوان به نظر آید. حاصل جز کراهت بیشتر چیزی نبود» (+).



۱۵ ژانویه ۲۰۱۰

6 نظر:

ناشناس گفت...

در ضمن همان جمله اولش دزدی است:
"خورشیدی آسمان ادبیات ایران را تابناک کرده است". چرا؟ برای آنکه نگفته که اين جمله برداشتی از جمله معروف آدورنو هورکهايمر در کتاب "ديالکتيک روشنگری" است.

miro گفت...

چرا این تمثیل بکار برده شده به نظر شما کژ و کوژ است؟

مهتا گفت...

سلام مانی .. خوبی؟
ممنون از این که یادآوری کردی وبلاگت:)

مانی ب. گفت...

سلام ناشناس٬ خیلی دقیق بود!

سلام میرو
زنهای مسنی را می شناسید که آرایش می کنند و زیبا هم هستند؟ من می شناسم.
دوما زن ها از چه زمانی «پیرزن» محسوب می شوند که در صورت آرایش در شما ایجاد کراهت می کنند؟

سلام مهتا.
خواهش.

میرو گفت...

به نظرم بحث کردن در این مورد بی ارزش است. من وقتی این متن را خواندم چیز زننده ای ندیدم و منظور نویسنده برایم روشن بود. اما شما گاهی مته به کون خشخاش می گذارید و نتیجه گیری های دور از ذهن می کنید. مثلا دیده ام گاهی این جور ایرادهای بنی اسراییلی هم از معروفی گرفته اید در بین ایرادهای بجایی که بر معروفی رواست و به آن اشاره کرده اید. مثلا یکبار معروفی در متن اش کلمه "بچه ها" را بکار برده بود و شما از این کلمه ای که ما معمولا در زبان فارسی برای صمیمیت بکار می بریم و در زبان های دیگر هم مرسوم است یکهو نتیجه گرفتید که ایشان خودشان را پدر و بالا دست می پندارد و خواننده ها و داستان نویسان جوان را بچه و شاگرد که حداقل در آن متن به نظرم اینگونه نبود.

مانی ب. گفت...

میرو
شما با حساسیت های خودتون زندگی می کنید٬ من با حساسیت های خودم.
اگه «بحث کردن در این مورد بی ارزش است»٬ پس چرا کامنت گذاشتید. شما که از اول می دانستید که من مته به خشخاش می گذارم٬ پس دیگه چرا سؤال طرح کردید؟
برای من یه ارتباطی هست بین مفاهیم و کلماتی که شخصی به کار می برد٬ با ذهنیت و نوع تفکر او. بحث ذهنیت و زبان را هم من نساخته ام. در مورد معروفی هم من خیلی چیزها گفته ام. خطاب کردن نویسنده های جوان به عنوان «بچه هام» یه بخشی از خصوصیت "فکر"ی معروفی را نشان می دهد که بخش های دیگر آن را همین الان هم اگر به یکی از کامنت دانی های وبلاگش سربزنید می بینید.
فعلا میل/حوصله و وقت حرف زدن در مورد معروفی را ندارم. به خصوص این که آرشیو مطالب قدیمی در دسترس نیست.

 
© 2009 - ٤دیواری ـ
IniMinimalisKah is proudly powered by Blogger